جلسهٔ ۱۵ شهریور ۱۳۹۳

از بنیاد دانش آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
جلسه‌ی ۱۵ شهریور ۱۳۹۳
افراد شرکت‌کننده موضوعات و فعالیت‌های پیشنهادی
سعید علیجانی

موضوعات پیشنهادی:

(به صورت خاص به روی ارزش گذاری محتوای تولیدی از طریق دانش آزاد) (یه‌انقلابی، قوامی)

سیدمحمدمسعود صدرنژاد
یه‌انقلابی
علی رستمی
علی حفاظتی
حمید رضا قوامی
اسحاق فدایی
علی تولایی
سید مهدی علوی

دستورجلسه (مطالب مطروحه)

ادامهٔ بحث آسیب شناسی (دقیقه صفر)

یک فرد جدید قراره تا در یک پروژهٔ آزاد یا در جامعهٔ آزاد مشارکت کنه.

فرد چجوری مشارکت می‌کنه؟

* بروکراسی برای مشارکت وجود نداره.

* سوال در مورد نحوهٔ مشارکت: ۱- چیکار بکنیم؟ ۲- چجوری کار بکنیم؟ ۳- چرا کار بکنیم یا این کار رو بکنیم؟

* باید (بهتره) هدایت بشه.

* چرایی بر چگونگی مقدم است. اگر چرایی رو خوب طی بکنه، چگونگی رو خود فرد جهت میده.

* تا حالا روش اول انجام شده. اول چرایی و سپس چگونگی. حالا بیایم و برعکس هم عمل کنیم یعنی اول چگونگی رو شروع کنیم و سپس به چرایی برسیم. شاید در قسمت قبلی یعنی چرایی آسیب‌هایی وجود داشته باشه که اگر اون آسیب‌شناسی بشه و ما به یه جواب قابل اعتنایی برسیم، خودش یه اتفاق مهمی باشه یعنی آسیب‌شناسی چرایی مهمه. آیا کاربر جدید با اول چگونگی و بعد چرایی دچار سردرگمی نمی‌شه؟

* تجربه ثابت کرده که کاربران دو دسته هستن. دستهٔ اول کاربرایی که چرایی رو می‌خوان و بعد که به چرایی می‌رسه خودش چگونگی رو یاد می‌گیره. دستهٔ بعد افرادی هستن که می‌خوان توی پیاده‌سازی بفهمن که دانش آزاد چیه. طرف می‌گه منی می‌خوام در روند پروژه‌م حس کنم که دانش آزاد چیه و یادش بگیرم. یکی می‌گه من می‌خوام بدونم دانش آزاد چیه تا پروژه‌م رو اونجوری پیاده‌سازی کنم.

* هر دوی این‌‌ها که اشاره شد دو اشکال بزرگ دارن. یکی اینکه برای افرادی که الان اینجان و چند سال هست که پای کار هستن باید این چرایی مسجل شده باشه، باید آسیب‌شناسی شده باشه، باید مدون شده باشه، باید قابل ارائه شده باشه

* بعضی از این‌ها که در قدیم تولید شده، مدون شده ولی بعضی که هنوز کامل نشده یا جدیدا کامل شده، هنوز مدون نشده.

* من فکر می‌کنم تا وقتی این با اولویت بهش نگاه نشه و به سرعت خیلی زیادی تدوین نشه، مشکل خیلی مهمی وجود داره. اگر این اتفاق نیافته ما باید منتظر این باشیم که این جامعه روزبه‌روز کوچک‌تر بشه یا حداقل رشدی درش اتفاق نیافته.

* مخالفم به دو دلیل: یکی اینکه یه مقداری از کار رودررو است، در محیطه، در بستره. دانش آزاد کتاب نیست، فلسفه‌م نیست. دانش آزاد یه محیطی است که آدم‌ها توش به اشتراک می‌گذارن و از اشتراک دیگران استفاده می‌کنن.

* فلسفه است و قبلش هم باید دیوان پیدا کرده باشه.

* هر دو همزمان لازمه.

* تقدم وجود داره و یکی به دیگری اولویت داره. افراد جدید قبل از اینکه وارد بشن باید بتونن که بفهمن این موضوع چیه.

* دلیل دوم مخاطب‌محور بودنه یعنی ما نمی‌تونیم به همهٔ مخاطب‌هامون با یک روش چیستی و چرایی رو منتقل کنیم. همون‌طور که در اساس‌نامه هم این لحاظ شده. برای همین تا وقتی این تهیه نشده باشه، مجبوریم تا رودررو این کار رو انجام بدیم.

* میشه سوال‌ها رو پیش‌بینی کرد و در همون اساس‌نامه بهشون پاسخ داد.

* در اهمیت تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح شکی نیست.

* امکانات بنیاد برای ایجاد یک چنین دیوانی دربارهٔ دانش آزاد، همینی بوده که الان هست.

* جمع‌آوری پاسخ سوالات دانش آزاد چیست؟ چرا من دانش آزاد کار می‌کنم؟ که چی بشه؟ تا ما بیایم و مخاطب رو از روی خودمون بشناسیم.

* کسی هست که الان در پاسخ سوال من که آقا آیا شما اشراف کاملی به موضوعات، فلسفه و توضیحات دانش آزاد دارید دستش رو بگیره بالا؟ نبود این افراد مانع سازمان یافتگی بنیاده.

* این فقط مشکل ما نیست که ۱۰۰درصد مطالب رو نتونستیم مستند کنیم. مشکل مخاطب هم هست که مستنداتی رو که قبلا تهیه شده رو نمی‌خونه.

* یه آسیب‌شناسی اینه که چرا تا حالا مستندات مناسبی تهیه نشده و یه آسیب‌شناسی دیگه اینه که همین مستنداتی که از قبل تهیه شده رو چرا مخاطب حاضر نیست بخونه.

* من هنوز اطمینان ندارم که توضیحاتی که ارائه شده در این مقالات، توضیحات واقعی دانش آزاده. برای همین هم سوال پرسیدم که چه کسی می‌تونه در مورد همهٔ دانش آزاد توضیح بده.

* ما نباید مشکل نخوندن رو همه‌ش رو ببریم سمت مخاطب. ببینیم چی کم داره این قضیه که مخاطب وقت نگذاشته بخونه این مستندات رو؟

* ۲۰ صفحه خیلی زیاده برای مستندات. ادبیات تدوین خوب نیست.

* آیا برای افزایش بضاعت بنیاد ما نیاز نداریم به افراد جدید؟ برای استقبال از این افراد جدید چه اقدامی باید انجام بدیم؟

* مشخص شدن توانایی‌ها برای تعیین بضاعت مهمه.

* ما تا حالا آزادانه اون چیزایی که فکر می‌کردیم درسته رو نوشتیم، حالا باید (بهتره) بیایم و ساده‌اش کنیم.

* بیایم و در زمینه‌هایی که بضاعت نداریم، افرادی رو استخدام کنیم و بصورت انحصاری کار رو جلو ببریم.


ارزش گذاری بر روی محصولات آزاد

وقتی یه شخصیت حقوقی می‌خواد بیاد و از یه پروژهٔ آزاد حمایت کنه، نحوهٔ ورود این حامی خیلی مشخص نیست.

* آیا اهمیت داره برای جامعهٔ آزاد که بیاد و بسنجه که یک نفر چقدر مشارکت داشته؟ یعنی مشارکت‌سنجی کنه که یک نفر چقدر مشارکت کرده؟

* کی مشارکت کرده مهم نیست، مجموع مشارکت مهمه.

* روی کار می‌خوای ارزش بگذاری یا روی اشخاص؟

* چه استفاده‌ای داره که بدونی اشخاص چقدر مشارکت کردن؟ اگر بدونی می‌‌خوای چه استفاده‌ای ازش بکنی؟

* جواب: اهمیت نداره.

(تا دقیقهٔ ۴۰)

جمع‌بندی و تصمیمات اتخاذ شده

شناخت عامل حیاتی که باید در همه وجود داشته باشد (قلب در انسان) تا اون افراد بتونن با دانش آزاد کار کنن.

آیا عامل تضاد در جامعه کمبود آگاهی است؟

نظر افراد شرکت‌کننده در جلسه

دو بحث داریم. یه بحث اینه که چرا اجبار درست نیست. یه بحث دیگه اینه که چرا ما نمی‌تونیم اجبار کنیم. چون ما اهرم فشار برای اون اجبار رو در اختیار نداریم. اهرم‌های اجبار معمول جریمه نقدی، زندان انداختن، کتک و ... است و ما اینها رو نداریم پس هم نمیتونیم اجبار ایجاد کنیم و هم نباید.

تو سیستم انحصاری دانش دست افراد معدودی هست و برای همین فقط اون افراد میتونن یک کاری رو انجام بدن ولی تو سیستم آزاد ما میگیم به بیشتر از یکی از این افراد متخصص نیاز داریم تا مجبور نباشیم اجبار ایجاد کنیم و چون میخوایم چند تا داشته باشیم میایم سیستم آزاد استفاده میکنیم تا بشه این دانش رو منتقل کرد.

یه وقته من با یه نفر یه معامله‌ای انجام میدم، یه وقته من مجبورم یه معامله‌ای رو انجام بدم. بین این دو تا فرقه. در حالت دوم من معامله انجام ندادم من داره آزادیم نقض میشه. اما سوال مهم اینکه یه سری اجبار هست که دست ما نیست تو طبیعته. مثلن من مجبوریم غذا بخورم تا نمیرم. خب وقتی مثلن من معدن طلا دارم ولی غذا ندارم مجبورم که طلا رو بدم و غذا بگیرم و این اجبار هم تو طبیعت هست. حالا این به‌دست آوردن غذا چجوری باید انجام شه که نگیم اجبار بگیم معامله برای رفع نیاز؟ (این مثال از قصد انتخاب شد چون در خیلی از کشورها مردم همینجوری دارن استثمار میشن و نه تنها طلاشون رو میدن گشنه هم میمونن)

مشکل یه‌انقلابی اینه که فک میکنه دانش آزاد کافیه. درصورتیکه به نظر من کافی نیست. همزمانی دو چیز کافی نیست برای اثبات اینکه این دو تا چیز با هم مربوطن. اگر ما ادعا میکنیم که سیستم انحصاری موفق‌تره باید اینو ثابت کنیم که این موفقیت به انحصاری بودنش مربوطه. من فکر میکنم مربوط نیست ولی دانش آزاد خالی هم کافی نیست.

افراد مختلف، تخصص‌های مختلف، توانایی‌های مختلف، دیدگاه‌های مختلف و علایق مختلفی دارن. ما بیشتر از اینکه خودمون رو وادار کنیم تو بحث تئوریک خود دانش آزاد از این افراد استفاده کنیم تا در ایده‌آل‌ترین حالت ممکن آخرش بگن باشه تو راست میگی و حرف ما رو تکرار کنن (که همینم حتی اتفاق نمیوفته) بهتره تو اون چیزایی که گفتم تو خود فلسفه دانش آزاد و انحصاری نیست ولی باعث موفقیت می‌شه از اونها استفاده کنیم. این از دید من آسیب‌شناسی اون چیزی هست که بعد سه سال در گروه اتفاق افتاده. ما به توانایی و ویژگی آدم‌هایی که وارد این مجموعه شدن توجه نکردیم و همشون رو کنار هم نشوندیم و با همشون با یک دید بحث کردیم و همشون هم معمولن حرفای تکراری میزنن و حرف تکراری هم جواب تکراری داره و اینجوری هم انرژی اونا رو هدر میدیم و ازش درست استفاده نمیکنیم هم انرژی خودمون هدر بحث‌های تکراری کردن با اونها میشه.

-- وجدان Ⓐزاد  مسعود  ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۳۷ (EDT)

Yeenghelabi (بحث) ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۰۱ (EDT)

چرا مدیریت یک فرد یا به اصطلاح مدیریت آبشاری در سیستم دانش آزاد بهتر است تا پیاده‌سازی نشود؟

۱- برای انتخاب مدیر نیاز به رای‌گیری وجود دارد و در هر رای‌گیری همیشه عده‌ای ناراضی وجود خواهند داشت. توضیحات بیشتر دربارهٔ مضرات رای‌گیری قبلا داده شده است.

۲- تصمیمات اتخاذشده توسط مدیریت، ضمانت اجرایی می‌خواهد حال آنکه در دانش آزاد این ضمانت اجرایی وجود ندارد.

۳- در صورت اتخاذ تصمیمات غلط (به دور از منطق) توسط مدیریت، جامعه چه رفتاری از خود موظف است نشان دهد؟ در جامعهٔ دانش آزاد هر لحظه که یک تصمیم غلط گرفته شود، جامعه با آن مقابله خواهد کرد و موکول به زمان تغییر مدیریت نخواهد شد.

۴- در اکثر موارد جامعهٔ دانش آزاد توسط خرد جمعی تصمیم می‌گیرد و تصمیم اتخاذشده از نظر اولیهٔ هر فرد جامعه کامل‌تر است. حال آنکه در مدیریت فردی تصمیم تک‌نفره گرفته می‌شود. تنها با فرض معصوم و عالم کامل بودن فرد مدیر می‌توان توقع گرفتن نتیجهٔ بهتر را داشت.

۵- سیستم‌های ارباب و رعیتی همیشه احساس نارضایتی در رعیت و خودبزرگ‌بینی در اربابان بوجود می‌آورد و تلاش رعیت بجای انجام درست یک کار و رسیدن به هدف، معطوف تغییر جایگاه خود و ارباب شدن می‌شود. جنگ‌ها و درگیری‌ها در گروه‌ها و جوامع و ملل و بین افراد و نژادهای مختلف حاصل همین نابرابری است.

Yeenghelabi (بحث) ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۰۱ (EDT)

جستارهای وابسته