رقابت بی‌رحمانه

از بنیاد دانش آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

این مقاله سیستم‌های آموزشی رایج در حال حاضر را از نظر دانش آزاد بررسی می‌کند و ارتباطات را در جامعه‌ی ساخته‌شده‌ با این مکانیسم‌های آموزشی بررسی می‌کند.

امروزه به هر سو که نظر کنیم، جوانی را می‌بینیم که در اندوه موفقیت یا شکست در آزمون بزرگ آموزش است.

آموزش یکی از تاثیرگذارترین عوامل بر زندگی اجتماعی است.

خانواده‌ها – جوانان – ازدواج – شغل – رضایت از کار – اعتیاد، همه و همه ارتباط مستقیم با دانش و آموزش آن دارند.

هرچه در یادگیری دانش تاخیر بیافتد، در تشکیل زندگی مشترک تاخیر می‌افتد.

هرچه شرایط یادگیری دانش پرهزینه‌تر باشد، نظم شغلی از بین می‌رود و افراد به سمت شغل‌هایی تمایل نشان می‌دهند که یادگیریش گران‌تر است چون درآمد بهتری دارد و این روند نارضایتی از کار را به دنبال دارد چون دانشی را که به آن علاقه داریم کسب نکرده‌ایم و در شغل مورد علاقه‌ی خود مشغول به کار نیستیم.

همه‌ی این عوامل نارضایتی فردی( شکست در آزمون آموزشی – عدم ازدواج به هنگام – نارضایتی شغلی – عدم شغل دلخواه – و مهم‌تر از همه نا هماهنگی با تفکر غالب جامعه) می‌تواند ما را به سمت فرار از واقعیت سوق دهد که یکی از عوامل اصلی کشش به سمت اعتیاد است.

همه‌ی این‌ها می‌شود دلایل کابوس خانواده‌ها و جوانان برای شروع یک زندگی موفق.

از مکانیسم کنکور خودمان تا دردسرهای قبولی در آموزشگاه‌های عالی دیگر کشورها. هر کدام را که بنگریم، جوانانی را می‌بینیم که یا از شدت سختی ورود به این مراکز یا گران قیمت بودن آن ، از تحصیل دانش ناامید شده‌اند یا زندگی خود را بجای کسب دانش و لذت برد از آن، فدای قبولی در چنین مراکزی کرده‌اند.

اگر جوانی موفق به ورود در چنین مکانیسم‌هایی شود، بعد از خروج از آن در اغلب موارد مانند همان مکانیسم شده است یعنی تکرار همان روش غلط. این همان چرخه‌ی بسیار خطرناکی است که برای ما طراحی شده است تا ناخودآگاه در راهی قدم برداریم که عده‌ای معدود برای بشریت طراحی کرده‌اند.

چرا باید در عصر تکنولوژی برای یادگیری دانش هزینه‌های گزاف کرد؟

چرا باید شرایط برای آموزش دیدن همه‌ی داوطلبان یادگیری فراهم نباشد؟

چرا جایگاه اساتید واقعی را استاد نماهایی پول و شهرت و مقام پرست تسخیر کرده‌اند؟

این مکانیسم چیست؟

سرآغار این مکانیسم رقابت است. بله رقابت، رقابتی که هر روز نیز بر میزان آن افزوده می‌شود. رقابتی که با نزدیک‌تر شدن جوامع به هم بر شدت آن افزوده می‌شود. انگار نمی‌شود دنیا را جور دیگری تصور کرد، همه‌ی مردم باید از سوراخ قیف رقابت عبور کنند تا سعادتمند شوند و هر کسی که از کنار این قیف سرریز کند یا اصلا برای رد شدن از آن داوطلب نشود، ارزشمند نیست اما آنچه که ما در طبیعت می‌بینیم خلاف آن چیزی است که به ما آموزش داده می‌شود. سوال اول این است که رقابت هدف می‌خواهد و هدف ما از این رقابت دسته جمعی چیست؟ خدای نکرده نکند ما بدون دانستن هدف خود و فقط به دلیل تبعیت از دیگران یا به اصطلاح جوگیر شدن وارد این رقابت می‌شویم یا در حالت دیگر، مکانیسم رقابت هدف خود را به ما آموزش(تلقین) می‌دهد. در صورت پاسخ سوال قبل سوال جدیدی در ذهن ما مطرح می‌شود. آیا می‌توانیم برای رسیدن به هدف خود رقابت نکنیم؟ و در عوض از کمک یکدیگر برای رسیدن سریع‌تر و بهتر به هدف خود استفاده کنیم؟ اصولا رد شدن از یک فرآیند محدود برای وارد شدن به محیطی خاص است، حال این سوال مطرح می‌شود که این همه رقابت وحشیانه برای وارد شدن در چه محیطی است؟

۱- فراهم کردن شرایط هرچه سخت‌تر برای ورود به جرگه‌ی اهل دانش

۲- تبلیغ کردن اینکه هر که در این مکانیسم نباشد، بی‌ارزش است.

۳- مبارزه با کسانیکه خارج از این مکانیسم هستند.

۴- خرید اساتید واقعی یا جایگزینی آنان با اساتید کاذب

و … باقی را خودتان اضافه کنید.

جوانانی اغلب بااستعداد زیاد ولی درگیر این چرخه‌ی شیطانی. براستی چه چیز دانش آن را در سیستم آموزشی امروز دنیا تبدیل به کابوسی شیطانی کرده است؟

دانش که جز نور و روشنی و هدایت نیست.

آموزش دانش هم که یکی از زیباترین رسوم این جهان است.

پس چه چیزی در این میان غلط است؟

آیا دانش در حال آموزش غلط است؟

یا روش آموزشی آن؟

آیا دانشجویی که آن را فرا می‌گیرد، خواستگاهی نادرست دارد؟

یا استادی که آن را آموزش می‌دهد، دیگر از انسانیت تهی شده است؟

براستی مشکل چیست و سرآغازش کجاست؟