اپن سورس، یک دروغ تجاری قابل باور
دوست عزیزمون بابک مقیمی مقالهای رو در آزادراه منتشر کرده که میتونه نقطهی شروع خوبی برای یک مقالهی کامل در اپنسورس و رویکردهای اجتماعی اون باشه.
لینک مقاله در آزاد راه: اپنسورس، یک دروغ تجاری قابل باور
- متن مقاله
- نویسنده اصلی: بابک مقیمی
اپن سورس، یک دروغ تجاری قابل باور
پیش نوشته
من خودم رو کسی می دونم که تمام عمر حضورم در دنیای آیتی در حال استفاده از نرمافزارهای آزاد بودم و حدودا همیشه از کسانی بودم که هزینه می دادم تا برای این تفکر تبلیغ کنم.به خاطر آزادی نرمافزار و یا حقوق استفاده کننده بسیاری از نرمافزاری محبوبم رو کنار گذاشتم و بسیاری از سایتها رو که با این تفکر در تظاد بودن برای همیشه ترک گفتم. به نظر من از معدود نظریات واقعا تحسین برانگیزیست که بشر برای ایجاد یک دنیای بهتر داده و عده ای ازش استفاده کردند. مهمتر اینکه همچنان برای این موضوع زمان و هزینه خواهم گذاشت.
نوشته
یک تفاوت بسیار بزرگ هست بین ظاهر یک ایده برای بقای یک سیستم و اون چیزی که در عمل بعد از گذشت چند وقت برای اون تفکر اتفاق می افته. با توجه به این موضوع ما نمی تونیم استدلال کنیم که چون این ایده بسیار زیبا و تحسین برانگیز و جذابه پس ایده خوبیه و ما باید ازش طرفداری کنیم. مثلا فلان سیستم سیاسی روی کاغذ به نظر میامد که می تونه حتی آرمان شهر بشریت رو فرآهم کنه اما در عمل باعث بزرگترین خفقان های تاریخ سیاسی جهان شد. این مساله به طور بسیار دردناکی برای جنبش نرمافزارهای آزاد هم اتفاق افتاد.
یک آدمی که با تمام وجودش برای رفاه،آزادی و امنیت مردم دنیا ارزش قائل بود و به فکر هیچ سود شخصی ای نبود با در نظر گرفتن تمام جوانب بنیاد نرمافزارهای آزاد رو به وجود آورد و پایه های اون رو با قدرت تمام بنا کرد.نسل های بعد هم به مرور به داشته های اون اضافه کردن و هر کسی در سطح توان خودش خشتی به این بنا اضافه کرد.این روزها لینوکس به عنوان بزرگترین فرزند این خانواده بیست ساله شده و تمام دنیای آی تی رو داره کنترل می کنه.
قسمت خوب این داستان اینه که ما یک سیستم عامل و تعداد بسیار زیادی نرمافزار داریم که می تونیم آزادانه و حتی رایگان ازونا استفاده کنیم.می دونیم اطلاعاتمون در امانن و کسی اونا رو نمی دزده.از همه مهمتر احساس بسیار خوبی از داشتن این همه چیز آزاد داریم و همه می دونیم که عموما پشت صحنه این نرمافزارها توسعه دهندگانی نشستن که حدودا هیچ پولی برای کاری که کردن دریافت نکردن و فقط دلشون به این خوشه که یکی تو وبلاگش ازشون تعریف کنه.حقیقت اینه که این افراد تنها بازنده این بازی ناعادلانه بودند.
اتفاقی که در حقیقت در این تاریخی که من دارم این مطلب رو می نویسم افتاده اینه که با توان و نیرویی که این آدما گذاشتن،با عشق و علاقه و جدیتی که تو کارشون داشتن باعث شدن که شرکت های نرمافزاری زیادی تو سطح دنیا میلیون ها دلار پول به جیب بزنن و این بچه ها با نشون دادن اون کدها تو رزومشون بتونن یک کار نسبتا بهتری برای خودشون دست و پا کنن.
امروز فیس بوک با استفاده از تمام استخوان بندی نرمافزارهای آزاد به اصلی ترین بنیاد خطرناک جهان از لحاظ امنیت اطلاعات بدل شده. امروز نرمافزارهایی مثل لایف ری(liferay) و یا اینتالیو(intalio) با شروع از یک نرمافزار اپن سورس و استفاده از پستیبانی کامیونیتی و باگ فیکس های بسیار زیاد اونها به قدری پولدار شدن که توی مناقصه ها مدیرشون وقتی مدیر آیبیام رو میبینه از جاش هم بلند نمیشه.
حقیقت اینه که درسته که ما چیزهای بسیار زیادی برای اینکه به خودمون افتخار کنیم ساختیم اما در واقع سکوی پرتاب برای سرمایه جمع کردن افرادی شدیم که ذره ای آرمان های فکری ما براشون مهم نبوده و همچنان هم نیست.
کاش می شد این سیستم رو ریستارت کرد و برگشت به روزی که هیچ نرمافزار انحصاری ای وجود نداشت….
پس نوشت
اون پیش نوشت رو نوشتم که بدونین با یک نفر از اردوگاه مقابل طرف نیستین!!
کامنت های کاربران در آزادراه خیلی میتونه برای مقاله مفید و جالب باشه.
مدتهای بسیار زیادی بود ازین مدل پست خبری نبود!! مثالهای بیشتر از اتفاقی که افتاده باشد بر عهده خواننده…